مشق شب : تخته نرد ( داستان )

کامران در حالی که هیجان و خوشحالی به وضوح در چهره اش نمایان بود از مدرسه به خانه بازگشت. کاملا مشخص بود که  او یک روز خوب و لذت بخش رو تو مدرسه با دوستانش تجربه کرده و احتمالا چیزهایی هم یاد گرفته است . مادر کامران در حالی که به استقبالش رفته بود از او پرسید : عزیزم امروز تو مدرسه چیکار کردی؟  با خوشحالی و غرور هرچه تمام تر پاسخ داد: مامان من امروز تخته نرد یاد گرفتم. در حالی که مادر به فکر فرو رفته بود ، پدرش با حالت عصبانی تری جلو آمد و پرسید: کی این بازی رو بهت یاد داده؟
  او در حالی که دیگر اون خوشحالی ابتدایی در چهره اش نبود با ترس پاسخ داد : آقای فرامرزی معلممون به همه بچه های کلاس این بازی رو یاد داد.
پدر کامران خیلی سریع به سمت تلفن رفت و شماره مدرسه رو گرفت و با ناظم مدرسه مشغول صحبت کردن شد و شکایت از اینکه  که چرا شما اجازه می دهید  در مدرسه ، معلمان به بچه ها تخته نرد که یک بازی قمار و شانسی و مختص پیرمردهای از کار افتاده  است را یاد بدهند؟
  در همین روز   شایان هم کلاسی کامران در خانه ی خودشان مشغول تعریف کردن اتفاقات اون روز برای  پدر و مادر خود بود و از شیرینی بازی تخته نرد و اینکه به وسیله ی این بازی توانسته تا حدودی با ریاضی  و احتمالات آشنا بشه ، می گفت  و اینکه آقا معلمشون برای مشق شب چند  موقعیت تخته نرد بشون داده و ازشون خواسته احتمال های کشته شدن مهره ها رو  به عنوان تکلیف برای فردا تو خونه انجام بدن.
پدر شایان از این که پسرش با یک بازی سنتی و فرهنگی ایرانی آشنا شده  با خوشحالی هرچه تمام تر به او گفت : اتفاقا ما یک تخته نرد قدیمی تو گنجه داریم پسرم ، الان میرم پیداش می کنم  و برات میارمش ، همینطور  که داشت روانه اطاق می شد شایان  با صدای بلندتر و هیجان بیشتری گفت : بابایی تازه آقا معلم خیلی هم در مورد تاریخ بازی و اینکه ایرانی ها هندی ها رو تو  تخته نرد و شطرنج شکست دادند برامون گفت.
پدر شایان در گنجه رو باز کرد و یک تخته نرد قدیمی که یادگار پدرش و خیلی هم خاک روش نشسته بود را در آورد و خاطرات قدیم دوباره براش زنده شد. پس از تمیز کردن تخته نرد  با شایان نشستند و مشغول بازی و تمرین مشق هایی شدند که آقای فرامرزی به عنوان تکلیف خونه به بچه ها داده بود.
سیاه با شش و سه کدوم حرکت رو کنه بهتره ؟ کدوم حرکت کمتر میخوره ؟ پدر که خیلی وقت بود تخته نرد بازی نکرده بود گاهی قصد داشت یه جای شایان مهره ها رو تکون بده که او مخالفت می کرد و می گفت : نه بابا خودم میخوام بازی کنم ، آقا معلم برای مشق شب گفته خودتون انجام بدین. آن ها در حالی که می خندیدند و بازی می کردند دلایل بازی رو بر اساس ریاضی برای یک دیگه بازگو می کردند و از کنار هم بودن لذت می بردند.
در سوی دیگر پدر کامران که با عصبانیت هر چه تمامتر با ناظم مدرسه صحبت کرده بود ، قرار شد که فردای آن روز  برای روشن شدن ماجرا به مدرسه مراجعه و با آقای فرامرزی معلم کلاس که به بچه ها تخته نرد  یاد داده بود صحبت کنه. روز بعد فرا رسید و پدر کامران هنوز ناراحت از اینکه پسرش با تخته نرد آشنا شده شروع به بازخواست از آقای معلم کرد که شما چگونه به خود اجازه دادید پسر من رو  که سنی هم نداره را با یک بازی قمار آشنا کنید؟  به چه حقی این کارو کردید ؟ من از شما شکایت خواهم کرد.
آقای فرامرزی که مرد جوان و منطقی به نظر می رسید با خونسردی و ادب کامل شروع به دفاع از بازی تخته نرد کرد و گفت : ما از تخته نرد به عنوان یک ابزار آموزشی برای یادگیری مسائل ریاضی برای بچه ها استفاده می کنیم . همانطور که قاشق باعث میشه دارو  خیلی راحت تر به درون گلو فرو بره  ، تخته نرد هم باعث میشه بچه ها به درس سختی مثله ریاضی علاقه بیشتری نشون بدن و ریاضی رو بهتر درک کنند و همچنین بازی ها ابزاری برای سرگرمی همه سنین هستند و به هیچ وجه یک بازی قمار شمرده نمیشه ، چنانچه یک قمار باز بر سر هر موضوعی حتی پریدن از یک جوی آب هم میتونه قمار کنه . ضمن اینکه بازی های فکری مثله شطرنج و تخته نرد  بچه ها رو برای ورود به زندگی و شرایط پیچیده که نیاز به تامل و تفکر دارند آماده میکنه .
پدر کامران در حالی که کمی آرام تر شده بود  در حین صحبت های آقای فرامرزی سرش را به نشانه تایید صحبت های او  تکان می داد  و لبخندی حاکی از رضایت بر لب داشت و ضمن تشکر از آقای معلم آدرس یک فروشگاه تخته نرد را نیز گرفت و قول داد برای پسرش حتما یک تخته نرد زیبای ایرانی نیز بخرد.